Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - مهتاب کرامتي : شهرت و محبوبيت دو مقوله ايست که وجوهشان از هم جداست ولي معمولا در کنار هم مي آيند. اما فقط در سخن اينگونه است. به واقع اين دو مقوله کاملا از هم جدا هستند و گاهي مي توان گفت هيچ ربطي به هم ندارند.


مهتاب کرامتي
 شايد بگوييد اين محبوبيت است که باعث شهرت مي شود يا برعکس اما با کمي تامل درمي يابيم که اينگونه نيست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

درواقع يک اتفاق است که باعث بروز محبوبيت يا شهرت مي شود و در ابتدا يکي از اين دو مقوله به تنهايي رخ مي دهد و در ادامه شايد ديگري نيز همراه شود و شايد هم نشود و اين همراهي به عوامل گوناگون بستگي دارد. گاهي هم مي شود که يکي از اين مقوله ها با بعد منفي ديگري همراه مي شود. مانند افراد مشهوري که منفورند!

 
گفت و گوي حاضر مربوط به يکي از هنرمنداني است که درکنار بازيگري فعاليت هاي زيادي انجام مي دهد. فعاليت هايي که گاه به دليل تنوع و تعدد مورد سوال برخي هم صنفانش قرار مي گيرد و برخي خبرنگاران هم به دنبال يافتن دليل اصلي پرداختن به اين امور به طور همزمان توسط او هستند. راستش را بخواهيد اين مسئله براي خود من هم سوال بود ولي نه آنقدر مهم که به دنبال پاسخش باشم.
وقتي قرار شد باهم گفت و گو کنيم مانند هر قرار کاري ديگر با هماهنگي عکاس روزنامه به دفتر مهتاب کرامتي رفتيم. از همان ابتداي ورود مشخص بود که با سليقه اي متفاوت روبرو هستيم. چينش اتاق ها و دکور دفتر شايد مانند هر دفتر هنرمند ديگري فضايي هنري و گاه سنتي داشت اما نوع چينش آن ها و المان ها و اشيائي که استفاده شده بود سليقه زنانه را نمايان مي ساخت.
مهتاب کرامتي برخلاف انتظار من، از رفتار کليشه اي و کلاس گذاشتن هاي معمول اکثر هنرمندان مخصوصا خانم ها هم در رفتارش خبري نبود و لحظه به لحظه که گفت و گوي ما پيش مي رفت در مي يافتم مانند دکوراسيون دفترش هيچکدام از فعاليت هايش بدون فکر و هدف نبوده است. با انرژي خيلي خوبي تمام سوالات را يک به يک پاسخ مي داد و براي هرکدام هم گاهي زمان کوتاهي تامل مي کرد و سپس ادامه مي داد. يک جمله درباره کرامتي مي تواند او را همچنان در سير پيشرفت محبوبيت در کنار شهرت ياري کند و آن اين است که او به حرفه اش و جوانب و متعلقاتش «مدام مي انديشد».
 
مي خواهيم از ورود به سينما شروع کنيم. شما از کلاس بازيگري وارد سينما شديد ولي مي خواهم بدانم آيا درست ترين راه ورود به بازيگري و سينما را همين کلاسها مي دانيد يا اينکه ممکن است راه هاي ديگر هم باشد و اولويت داشته باشد و درنهايت نظر خودتان راجع به صحيح ترين راه ورود به بازيگري حرفه اي چيست؟
– به اندازه تعداد بازيگراني که داريم، راه هايي براي ورود به سينما وجود دارد. شايد تجربه من پيرامون ورود به سينما براي فرد ديگري موثر نباشد. من تنها مي توانم تجربياتم را ارائه دهم و بگويم من به اين طريق وارد شدم و نظرم اين است که اين مسير مثبت تر است اما ممکن است فرد ديگري به شکلي کاملا متفاوت از من وارد سينما شده و بازيگر بسيار خوب، موفق و ماندگار باشد. ما قرار نيست به کسي خط مشي صددرصد بدهيم، بلکه قرار است تجربياتمان را اينجا به هم منتقل کنيم. من از کلاسهاي بازيگري شروع کردم و به نظرم يکي از راه هاي مثبت براي ورود به عرصه سينما همين کلاس ها است. پيش از آن، گاه در کوچه و بازار به من پيشنهاد بازيگري مي شد که راه راحت تري براي ورود به سينما بود، اما ترجيح دادم از طريق کلاسهاي بازيگري اين اتفاق رخ دهد.
در آن زمان تعداد کلاسهاي بازيگري از تعداد انگشتان يک دست هم کمتر بود اما تمامي آن ها معتبر بودند. بارها اين موضوع را تعريف کرده ام که از طريق حبيب رضايي با کلاسهاي آقاي تارخ آشنا شدم که يکي از معتبرترين کلاسها بود و واقعا هم خوشحالم که از آنجا شروع کردم.

|فکر کنم آن زمان فقط آقاي سمندريان و آقاي تارخ و آقاي کيميايي کلاس داشتند؟
آن زمان حتي کلاس هاي آقاي کيميايي هم باز نشده بود. يعني تنها دو آموزشگاه وجود داشت البته احتمال هم دارد که چند آموزشگاه ديگر وجود داشته و من آن ها را نمي شناخته ام اما اصلي ترين ها در عرصه تئاتر و سينما کلاسهاي آقاي تارخ و استاد سمندريان بودند. در آن زمان امکان تحصيل در دو رشته تحصيلي وجود نداشت و اين آموزشگاه ها براي من که تجربه تحصيل در رشته ميکروبيولوژي را داشتم و دلم مي خواست هنر هم بخوانم بسيار جالب بود . من در خانواده اي کاملا علمي بزرگ شدم. مادرم فوق ليسانس مهندسي صنايع غذايي و خواهرم داروساز بود. من هم ميکروبيولوژي مي خواندم و بعيد بود که بتوانم درس را نيمه کاره رها کنم و سراغ هنر بروم. يکي از دوستان و همکلاسي هايم همان موقع اين کار را انجام داد و اولين دوره کارگرداني تئاتر سوره که برگزار شد، تغيير رشته داد. يعني ميکروبيولوژي را که خيلي هم رشته مشکلي است، نيمه کاره رها کرد. او گويا اين جرات و جسارت را داشت و من هميشه تحسينش مي کنم. اما انجام اين کار براي من ممکن نبود. هميشه معتقدم بايد کار را به پايان رساند و فکر مي کنم شانس آوردم که تحصيلم در رشته ميکروبيولوژي را به پايان رساندم. اين تحصيلات خاطره بسيار خوبي برايم داشت.
|هيچوقت پشيمان نشديد؟
– به هيچ عنوان. اگر دوباره به دنيا بيايم، همين راه را ادامه مي دهم.
|جريان حبيب رضايي چه بود؟
– حبيب رضايي را در صف نمايش «عشق آباد» کار آقاي ميرباقري ديدم و به ياد دارم که اين صف دورتادور تئاتر شهر پيچ خورده بود. از او پرسيدم که چه کار مي کني؟ و او از حضورش در کلاسهاي بازيگري آقاي تارخ گفت. ايشان از شاگردان دوره اول کلاس ها و من دوره دومي هستم. پس از آن حبيب رضايي يک اپيزود در سريال «خانه سبز» کار کرد که به نظرم اپيزود موفقي بود.
به او گفتم من هم دلم مي خواهد در اين کلاس ها حضور داشته باشم چرا که هميشه به دنبال کلاس خوبي بودم که بتوانم به آن اطمينان کنم و با حضور در آن بياموزم. آن زمان انتظار نداشتيم که اگر کلاس بازيگري مي رويم، اساتيد موظف به پيدا کردن کار براي ما باشند. ابدا چنين چيزي درذهن ما نبود. ما به دنبال يادگيري بوديم و کلاس هاي آقاي تارخ اين امکان را براي من فراهم کرد. از همين طريق هم به سريال « مردان آنجلس» معرفي شدم و باقي ماجرا را که مي دانيد.

|در ابتدا هم گفتم که زياد نمي خواهيم به نحوه بازيگر شدن شما بپردازيم بلکه مي خواهيم بوسيله شما به کساني کمک کنيم که دنبال اين کار هستند.
– دانشگاه حرف اول را مي زند اما به نظر من اگر يک نفر فکر کند که بازيگري را تنها از طريق تئوري مي تواند ياد بگيرد، اشتباه است. بايد در کنار اين مباحث تئوريک تجربه عملي هم وجود داشته باشد. همواره به افرادي که کلاسهاي بازيگري را مي گذرانند و فکر مي کنند اگر کلاسهاي بازيگري را طي کنند حتما جذب کار حرفه اي مي شوند، مي گويم که خودتان بايد اين امکان را فراهم کنيد.
شرايط عجيب شده است. زمان کارآموزي ما تعداد فيلمها و سريالهايي که کار مي شد، بسيار اندک بود. آثار 90 دقيقه اي وجود نداشتند و شايد تعداد متقاضيان بازيگري هم کمتر بودند، نمي دانم! اما به نظرم آن موقع ورود به عرصه حرفه اي امر دشوارتري بود.
|شايد تعداد متقاضي کمتر نبود ولي اينکه هر کسي فکر کند به راحتي مي تواند بيايد و اين کار را بکند، وجود نداشت.
– شايد، تعداد سريالهايي که ساخته مي شود، فيلم هاي ويديويي که راهي رسانه تصويري مي شوند، فيلمهاي 90 دقيقه اي و تعداد تئاترهايي که روي صحنه مي روند، افزايش يافته اند. آن زمان که ما فعاليت مي کرديم فضا براي کار اندک بود. افراد علاقه مند از من سوال مي پرسند که چطور وارد عرصه بازيگري شوند؟ بسياري از آن ها هم به قول شما فکر مي کنند به بازيگري علاقه دارند ولي براي اين علاقه شان هيچ فعاليت و تلاشي نمي کنند و فکر مي کنند يک چهره زيبا مي تواند ورود به سينما را صد درصد تضمين کند. شايد اين اتفاق رخ دهد اما قطعا ماندگار نيست. من به آنها مي گويم حالا که کلاسهاي بازيگري را گذرانديد، دچار نااميدي نشويد. گروه هاي تئاتري تشکيل دهيد و در حوزه تئاتر فعاليت کنيد. خاک صحنه و زحمت و تلاش باعث مي شود آرام آرام شناخته شويد و به نيکي از شما ياد شود. پس از آن مطمئن باشيد براي ورود به سينما نه تنها نيازي به تلاش شما نيست بلکه آدم ها سراغ شما خواهند آمد.
تعداد فيلمسازان فيلم کوتاه زياد شده است. مي توان از بازي در اين فيلم ها شروع کرد. برخي که حتي نمي خواهند کلاس بگذرانند! اگر کلاس هم گذراندند و تلاشي کردند و يکسال هم دوره ديدند، احساس مي کنند بايد نقش يک به آنها پيشنهاد شود درحالي که چنين امکاني وجود ندارد. شما بايد آرام  آرام خودتان را بشناسانيد که آدم ها بتوانند به شما اطمينان کنند. باز هم تکرار مي کنم روشهاي مختلفي براي ورود به عرصه بازيگري وجود دارد. شايد براي فردي که پدر و مادرش در عرصه سينما فعال هستند، راه هاي ديگري هم وجود داشته باشد يا براي کسي که از عالم تئاتر فعاليتش را آغاز مي کند، روش هاي ديگري هم وجود داشته باشد.

|چقدراز تئاتر شروع کردن را توصيه مي کنيد؟
– الزامي نيست که کسي که تئاتر کار مي کند و موفق است حتما در سينما هم موفق باشد و جذب سينما شود. اين اتفاق مي تواند رخ ندهد. راه هاي مختلفي وجود دارد شايد اگر…
|تئاتر به بازيگري کمک مي کند؟
– کمک زيادي مي کند اما نه اينکه تصور کنيم اگر تنها تئاتر کار کنيم، مي توانيم بازيگر موفقي در سينما باشيم. بايد هر دو را تجربه کنيم. سينما و تئاتر دو مديوم متفاوت هستند و در کنار هم، يکديگر را تکميل مي کنند. يک بازيگر سينما اگر بخواهد تئاتر کار کند، بايد تمرين کند، تمرين کند، تمرين کند و کار کند تا ياد بگيرد. يک بازيگر تئاتر هم همينطور. شايد يک بازيگر تئاتر بي نهايت موفق، نتواند در سينما خيلي بدرخشد و بالعکس.
|نکته اي را بيان کرديد که خيلي برايم جذاب بود. اينکه قبل از کلاس بازيگري پيشنهاد داشتيد ولي ترجيح داديد که از کلاس شروع کنيد. هر کسي نمي تواند اين پيشنهاد را رد کند و اينجوري فکر کند!
– من خودم براي اينکه وارد کلاسهاي آقاي تارخ شوم، تست داده ام. يادم هست که با چه اشتياقي اين کار را انجام دادم و تلاش کردم که خانواده را براي حضور در کلاس هاي بازيگري راضي کنم. بسيار زحمت کشيدم تا به آنها ثابت کنم که مي شود در سينما سالم کار کرد.

|الان راضي اند؟
– بله، بسيار زياد و افتخار هم مي کنند اما من براي جلب رضايت آن ها و تغيير نگاهشان به حوزه سينما بسيار تلاش کردم. اما امروزه افرادي را مي بينم که پدرومادرهايشان براي اينکه بيکار نمانند، آن ها را به اجبار به کلاس هاي بازيگري مي برند! درحالي که آنها نمي خواهند زحمت بکشند و تلاش کنند. فکر مي کنند که شايد اين راحت ترين راه است براي اينکه بچه ها موفق باشند و جلو بروند. شايد هم اصلا به موفقيت فکر نمي کنند و هدفشان تنها سرگرم شدن کودکانشان است. شرايط زمين تا آسمان متفاوت شده است.
من پس از اولين حضورم مقابل دوربين و بازي در يک سريال ، دوباره به کلاس بازگشتم. چون بايد بيشتر ياد مي گرفتم. در دوره دوم کلاسهاي آقاي تارخ شرکت کردم و پس از آن با بچه هاي کارگاه تئاتري کار کرديم و امين تارخ و مسعود کرامتي در آن بازي کردند. تمامي اين تجربيات در کنار هم بودند و من فکر نمي کردم که حالا که يک دوره کلاس گذراندم و انتخاب شدم، ديگر راه ورود به سينما را پيدا کرده ام و لازم نيست بيش از آن ياد بگيرم. من معتقدم هميشه بايد ياد بگيرم. من پس ازبازي در چهار فيلم و البته بازي در سريال «خاک سرخ» دوباره به تئاتر بازگشتم و يک سال براي تمرين و اجراي دو تئاتر زمان گذاشتم، زماني که طولاني است و شايد امروز کسي حاضر به صرف چنين زماني نباشد.
البته حالا زماني که به من زنگ مي زنند و مي گويند که مي خواهيم دوهفته تا يکماه تمرين کنيم و بعد اجرا، برايم عجيب است. چون ما آن موقع تقريبا نزديک به يکسال براي اجراي دو تئاتر تمرين کرديم و اين موضوع من را ساخت. وقتي فيلم هاي قديمي ام را که تا به امروز بازي کرده ام، مي بينم، روي بدنم و بيانم تمرکز مي کنم و مي بينم که تئاتر چه ميزان به من کمک کرده که بتوانم تمرکز و کنترل بيشتري داشته باشم. همه اينها در کنار هم است پس من هميشه در هر سن، شرايط و مقطعي نياز به آموزش دارم.
|احساس مي کنم اگر بازيگرهاي مختلف سينما را کنار همديگر بگذاريم، مي بينيم که همه شان به يک اندازه موفق نيستند. منظورم از اين موفقيت، فقط موفقيت در بازي شان نيست. در اينکه بمانند، انتخاب هاي خوب داشته باشند، در اينکه خودشان را خراب نکنند و در اينکه درگير حاشيه نشوند. فکر مي کنم شما اين مسير را با مراقبت طي کرديد.
– به نکته خوبي اشاره کرديد. از لطفتان ممنونم. زماني که به عرصه بازيگري ورود مي کنيد، تنها مقوله بازيگري اهميت ندارد، بلکه در کنارش امکانات و موقعيت هاي ديگري هم هست که بايد به آن توجه کنيد. شايد به نظر پرت بيايد اما اين مهم است که با کدام مجله و نشريه صحبت مي کنيد؟ خبرتان کجا پخش مي شود؟ در چه مکان هايي حاضر مي شويد و در چه فضاهايي نبايد حضور داشته يا حتي کمتر حضور داشته باشيد. به اعتقاد من يک بازيگر با کارهايي که انجام نداده، معني مي شود نه با تعداد کارهايي که انجام داده است. به همين دليل بايد «نه» گفتن را ياد بگيريم اما بيشتر مواقع اين کار دشوار است. شما نياز داريد کار کنيد چون بازيگري زماني مفهوم دارد که در اين عرصه حضور داشته باشيد و خيلي از اين فضا دور نشويد. درآمد هم مهم است که مي توانيد روي آن حساب کنيد يا خير؟ من گاهي با مشاورم بارها درباره نقش هاي پيشنهادي صحبت مي کنم. مي گويم اين مورد خوبي است و ما مي توانيم با حضور در اين فيلم پول خوبي دربياوريم اما در نهايت به دلايلي قبول نمي کنم. هيچوقت براي من اين اتفاق نيفتاده که بتوانم از سينما پول مفت دربياورم! مطمئنم زماني که پيشنهادهاي خيلي بالا مي دهند و از چک سفيدامضاء و هر رقمي که شما بفرماييد، حرف مي زنند حتما فيلمِ مشکل دار است. کار سختي است که آدم بتواند روي خواسته هايي که ممکن است لحظه اي برايش پيش بيايد، پا بگذارد، اما بعد از آن که فيلم را مي بينيد مي گوييد خدا را شکر که کار نکردم و اين شکر خدا را گفتن ها براي من بسيار پيش آمده است. بنابراين تنها بازيگري مطرح نيست و در کنار آن بايد به صد مورد ديگر فکر کنيد. اين که مردم شما را به عنوان چه انساني بشناسند هم خيلي مهم است. و تمام اينها در کنار يکديگر موفقيت شما را تضمين مي کند. من نمي گويم من آدم موفقي هستم اما اين مسائل مسير راه را مشخص مي کند.

|ولي آدم ناموفقي هم نيستيد.
– نه، خدا را شکر. هميشه دوست دارم يک کار جديد انجام دهم. هيچوقت فکر نمي کنم الان بازيگر هستم و فقط بايد بازيگر باشم. اين به نظرم اشتباه محض است. من زماني که بازيگر بودم و بازيگري مي کردم، هيچگاه به عرصه بازيگري احتياج مالي نداشتم. به هيچ عنوان هم اينطور نبوده که پول کلان در بانک داشته باشم. از 15 سالگي کار کردم و به اين موضوع افتخار مي کنم. شايد حتي زمان هايي نيازي  به کسب درآمد نبوده اما فکر کردم که بايد کار کردن را ياد بگيرم. من در خانواده اي بزرگ شدم که مستقل بودن آموزش داده مي شد. اين مستقل بودن حق انتخابي مي دهد که مي توانيم با جسارت به آن افتخار کنيم که خودمان راه را انتخاب کرده ايم و اجباري در کار نبوده است. پس يکي از دلايلي که من توانستم از ميان پيشنهادهاي بازيگري انتخاب کنم، اين بوده که همواره در کنار بازيگري کارهاي ديگر انجام داده ام. شايد خيلي از مواقع هم اشتباه کردم که بازي در برخي از فيلم ها را نپذيرفته ام. البته گاه هم همزماني باعث شده که نتوانم يک کاري را بپذيرم و حسرتش را خورده ام. اما در بسياري از مواقع پس از قبول نکردن خدا را شکر کرده ام که بازي در آن فيلم را نپذيرفتم. من هميشه سعي کرده ام عرصه هاي مختلف را تجربه کنم گاه با خودم فکر مي کنم من ميکروبيولوژي خواندم و بعد سراغ بازيگري رفته ام. اين ميکروبيولوژي قرار است در زندگي من چه مسيري را طي کند و چه کمکي به من بکند؟

|در آن زمينه هم کار کرديد؟
– بله. همانطور که گفتم از 15 سالگي کار کردم. اولين کارم، مراقبت کنکور بود. مراقب کنکور بودم و اولين درآمدم از آن راه بود. بسيار هم عالي بود. سنم از بچه هايي که داشتند کنکور مي دادند، کمتر بود ولي چون قد بلندي داشتم، خدا را شکر متوجه نمي شدند و مي ترسيدند. در کار جدي هستم. تدريس خصوصي در رشته خودم هم که تا دلتان بخواهد انجام داده ام. من هميشه سعي مي کنم، کار کنم چون کار کردن آدم را مي سازد. در نتيجه مستقل بودم و توانستم يکسري انتخابها را انجام ندهم و اين موضوع به من کمک کرده است.
من به هر حال 4 سال يک رشته و حرفه سخت را خوانده بودم. يعني دانشگاه نرفتم که فقط دانشگاه رفته باشم. ميکروبيولوژي به من چند چيز ياد داد. 1) دوران دانشگاه شخصيت شناسي، اعتماد به نفس، شناخت اجتماع و ارتباط با آن را به شما ياد مي دهد به همين دليل به همه توصيه مي کنم دانشگاه را تجربه کنند. البته تعداد خانمهايي که به دانشگاه مي روند روزبه روز بيشتر مي شود حتي از آقايان هم بيشتر! به دليل اينکه آقايان فکر مي کنند بايد زودتر جذب کار شوند، کار کنند و پول در بياورند. شايد به اين دليل که بسيار اين موضوع را مي شنويم که تعداد زيادي فارغ التحصيل فوق ليسانس يا دکتراي بيکار فارغ التحصيل شده از دانشگاه داريم. البته اين موضوع جاي تاسف دارد و کاري نمي شود کرد اما خودشناسي، شناخت اجتماع و جامعه شناسي که دانشگاه رفتن به شما ياد مي دهد، در هيچ جاي ديگري نمي توانيد بياموزيد. آنهم در دوره اي که هيچ مسئوليتي نداريد و مي توانيد برايش زمان بگذاريد. من رشته ام ميکروبيولوژي بوده؛ ويروس شناسي و ژنتيک مي خواندم و آشنايي ام با يونيسف به اين موضوع بازمي گردد. يعني به خاطر قرارداد همکاري پنج ساله اي که يونيسف با دولت ايران براي تشکيل کمپين اچ آي وي ايدز بسته بود، جذب يونيسف شدم.

|اين هميشه براي من سوال بود که چطور سر از يونيسف درآورديد!
– دستاورد دانشگاه من همين بود. شايد هرجا بگويم که من ميکروبيولوژي خوانده ام بگويند که زمانم را تلف کرده ام اما ابدا اين طور نيست. به نظرم شما هر مسيري را که طي مي کنيد راه ديگري را برايتان باز مي کند. من دوست داشتم که در اين مسير فعاليت کنم و يونيسف اين امکان را به من داد. ميکروبيولوژي رشته بسيار سخت ولي بي نهايت جذاب است. من در کمپين هاي مختلف اچ اي وي ايدز حضور داشتم و کار من با يونيسف به همين شکل آغاز شد.آن زمان احساس کردم که بايد در اين عرصه بيش از اين کار شود. هنوز هم همين اعتقاد را دارم. مي توانم بگويم که شرايط بدتر هم شده است. به هر حال اچ آي وي باعث آشنايي من با يونيسف شد و امسال 10 سالگي حضور من در اين سازمان است.
|يک مقدار راجع به مراقبتهايي که از خود بازيگري بايد انجام شود، توضيح دهيد. جسم، روح، روان، فکر، تغذيه…
– اين موضوع بي نهايت اهميت دارد. فردي که کار بازيگري مي کند، نوع زندگي اش بالطبع متفاوت مي شود. اگر که بخواهد سالم، موفق و ماندگار باشد، گذراندن زمان زياد در اجتماع و مهماني ها مفهومي ندارد. يعني شما وقت چنداني نداريد. تعداد کارهاي من را که مي بينيد، آيا امکان دارد که اين اتفاق رخ دهد؟ خير. خواب به موقع، تماشاي فيلم ، کتاب خواندن، تغذيه مناسب، اهميت به وزن بدني و سلامت بدن اهميت بسياري دارد. من سر فيلم «مزار شريف» پياده روي هاي طولاني مي کردم چون بايد تمام مدت آن گاري را حمل مي کردم. نقش خيلي سختي بود شايد حتي سختي اش در کار ديده نشود ولي اينها احتياج به يک آمادگي جسمي خوب دارد. شما بدون آمادگي نمي توانيد اين کار را انجام دهيد. پس بايد خود را بشناسيد و بدن، ذهن و فکرتان را آماده کنيد. بايد همواره امروزتان با ديروز يک تفاوتي داشته باشد. من بايد هر روز يک سازندگي داشته باشم و بايد يک عرصه جديد را شروع کنم.

|کمي بيشتر توضيح دهيد. خيلي ها فکر مي کنند که بازيگري اين است که کاري پيشنهاد مي شود و بازي مي کند و بعد مي خوابد تا پيشنهاد بعدي!
– اين روش من را اقناع نمي کند. عالم بازيگري بي نهايت جذاب است و به شما اين امکان را مي دهد که تجربيات متفاوت را زندگي کنيد. لمس زندگي هاي ديگر از نزديک حتي اگر سطحي باشد، بي نهايت جذاب است اما براي من کافي نيست. من دوست دارم تهيه کنندگي را شروع کنم. از همان زماني که تعداد جشنواره ها اندک بود دوست داشتم جوانان فعال در عرصه فيلم کوتاه را حمايت کنم. همواره منتظر و مترصد اين بودم که امکاني فراهم شود و خوشبختانه اين اتفاق رخ داد.
شروع در زمان نامناسب موفقيتي به همراه ندارد. بايد اجازه دهيد که امکان و بستر مناسب فراهم شود. اين امکان با گذشت زمان براي من فراهم شد. دفتر فرهنگي از قبل داشتيم که حالا پرکارتر شده است. يک مسير را هم انتخاب نکرديم و در عرصه هاي داستاني، مستند، فيلم کوتاه، کار تبليغاتي و بازيگري فعاليت داريم. اين فعاليت ها به تنهايي از عهده من بر نمي آيد. يعني فکر نکنيد که من سوپر وومن هستم. اگر همراهان خوبي داشته باشيد، يک تيم موفق خواهيد داشت.
مانند ما که تيم خيلي خوبي تشکيل داده ايم. چند خانم که در يک دفتر کار مي کنيم و البته به هيچ عنوان فمينيست نيستيم! شرايط به گونه اي فراهم شده که در کنار هم باشيم. اعتقاد دارم که در ابتدا بايد با يک نفر رفاقت کنيد و وقتي توانستيد رفيق باشيد حالا مي توانيد طولاني مدت با او کار کنيد. وگرنه که يک تجربه است و تمام مي شود. اين امکان براي من فراهم شد که در کنار خانم طهورا ابوالقاسمي که يکي از بهترين هاي تهيه و توليد هستند، باشم. سميرا علايي که به هر حال هم رفيق و هم مانند خواهر و البته مدير برنامه هاي من است و تجربه بسياري در عرصه توليد در فيلمهاي متفاوت دارد. سحر مصيبي که کارش را در سينما با منشي صحنه فيلم بودن آغاز کرد، دستيار کارگردان بوده و دستيار برنامه ريز موفقي هم هست.پس تيم مان کامل است. ما آمديم و در کنار هم قرار گرفتيم براي اينکه تفکرمان يکي است و همه دوست داريم که سازندگي داشته باشيم. اينها همه منجر به توليد فيلم داستاني «تيک آف» شد که به نام «آه، اي عبدالحليم» آن را مي شناسيد. زماني که قرار بود احسان عبدي پور اين فيلم را در بوشهر بسازد، سميرا علايي به عنوان مدير توليد فعاليت داشت. من و خانم ابوالقاسمي هم به عنوان تهيه کننده حضور داشتيم. نتيجه فيلم فوق العاده خوبي شد و منتظريم که ان شاءالله در اکران دوم نوروزي حضور داشته باشد. قرارداد فيلم را بسته ايم و اميد داريم اکران موفقي داشته باشد. اگر امکان تبليغات مناسب و برابر براي همه وجود داشته باشد و بتوانيم از تمام امکاناتمان استفاد کنيم اين فيلم ديده مي شود. به نظر من اين فيلم براي نسل جوان ما پيامهاي خوبي دارد و بازي هاي درخشاني در اين فيلم مي بينيم. مطمئنم پس از تماشاي اين فيلم نظرتان مثبت خواهد بود. پس از آن فيلم «صفر تا سکو» را تهيه کرديم. البته ميان اين دو فيلم کارهاي زيادي انجام داديم که اگر بخواهم برايتان توضيح دهم يک روز کامل زمان مي برد. ما يک برنامه درباره مسابقه بدلکاري تهيه کرديم که کار خيلي سنگيني هم بود. البته متاسفانه هنوز امکان ارائه اش را نداشتيم ولي کارهايش در حال اتفاق افتادن است که به شکل ديگري ارائه شود.

|در نمايش خانگي؟
– بله. ان شاءالله. تلويزيون بايد از اين کار استقبال کند و اميدوارم اين اتفاق رخ دهد اما اگر نشد، آن را در شبکه نمايش خانگي عرضه مي کنيم. در اين برنامه با خواهران منصوريان آشنا شديم. سحر مصيبي آنجا توانست تجربه ساخت فيلم کوتاه اکشن را داشته باشد و خيلي هم تجربه موفقي بود. فکر مي کنم تنها خانمي است که کار اکشن کرده و به اميد خدا با ارائه برنامه اين فيلم را خواهيد ديد.
|يک فيلم کوتاه جدا است؟
– بله. ابتداي مسابقات يک فيلم کوتاه اکشن ساخته و گذاشته شده است. در اين برنامه از بدلکاران حرفه اي استفاده شده و کارهايي را که آن ها انجام داده اند، معرفي مي شود. در ادامه دو تيم در کنار يکديگر، مسابقه مي دهند. به هر حال برنامه خوبي است که 3 سال پيش ساخته شد و هنوز فرصت پخش نيافته است. پس از آن باز هم رفاقت و تجربه ساخت فيلم مستند «صفر تا سکو» پيش آمد که فوق العاده موفق بود. خدا را شکر فيلم خوبي است . در سينما حقيقت جايزه بهترين فيلم را گرفت و در جشنواره فجر در چهار بخش نامزد شد… به قدري تجربه موفقي بود که آقاي ايوبي اعتقاد داشتند مي تواند اکران عمومي شود و ما تلاشمان را مي کنيم که اگر خدا بخواهد و شرايط فراهم شود، اين مستند در سينماهاي کشور نمايش داده شود.

|ان شاءالله. بحثي هم که به مراقبتهاي بازيگري مربوط ولي يک مقدار حساس تر است اينکه الان ما شاهد پديده اي هستيم به نام اظهارنظر. من نمي گويم افرادي که مشهور مي شوند، وظيفه اي ندارند. قطعا راجع به خيلي مسائل اجتماعي و مسائلي که به مردم مربوط است وظايفي دارند. به هر حال در بحران ها خيلي مي توانند کارساز باشند. مثلا در همين قضيه پلاسکو، هنرمندان خيلي نقش داشتند. منتها نمي دانم مرز اين کجاست؟ که آيا وقتي به شهرت مي رسيم بايد راجع به همه چيز اظهارنظر کنيم؟
– اين موضوع به دغدغه هنرمندان و ورزشکاران بازمي گردد و اينکه آيا دوست دارند مثمرثمر باشند؟ مطمئن باشيد دغدغه اين افراد، کمک کردن است اما ممکن است مسير اشتباهي طي شود. من به کمي قبل تر بازمي گردم. مقوله شبکه مجازي و اين امکاني که فراهم شده هرکس بتواند در «آن» صحبت کند و در «آن» مطرح شود، مانند يک تيغ دو لبه و بي نهايت خطرناک است. اين فضا در صورتي که مي تواند بي نهايت مثبت باشد، ممکن است به صورت بسيار مخرب هم عمل کند. ما کمپين هاي مثبتي را که تا به حال با استفاده از همين شبکه هاي مجازي تشکيل شده اند، ديده ايم و اين کمپين ها فوق العاده عالي بوده اند. اما درباره همين فضاي مجازي من هم مرز آن را نمي دانم و سعي مي کنم که محتاطانه عمل کنم. دوستان هم بايد همين کار را بکنند. 10 سال است که با يونيسف کار مي کنم و در اين مدت تعداد «ان جي او»هايي که باز شده و فعاليت مي کنند، روز به روز بيشتر مي شود. تعداد خيريه هايي که در ماه اسفند براي نيکوکاري برگزار مي شوند هم رو به گسترش است. ما در روز 2 تا 3 خيريه دعوت مي شويم. اين به معناي پررنگ شدن عملکرد جامعه نسبت به مسئوليت هاي اجتماعي است.
من براي خودم خط و خطوط تعيين کرده ام. گفته ام که تمام مسائل اجتماعي برايم اهميت دارد؛ محيط زيست، آلودگي هوا و مقوله حيوان آزاري مهم است اما من براي خودم يک خط گذاشته ام چون اگر حضورم همه جا باشد، بي معني مي شود. من آمده ام براي خودم مشخص کردم که تمام تلاشم اين است که درعرصه اي کار کنم که به هر شکل به کودکان ربط دارد. مگر اينکه اتفاق ويژه اي رخ دهد که احساس کنم بايد حضور داشت. يک زماني حضور حداکثري در يک اتفاقي از پيش تعيين نشده است، مي تواند بسيار مهم باشد ولي اگر قرار باشد مسير و نقشه راه بدهيم من در عرصه هايي شرکت مي کنم که به کودکان مرتبط است. اين حوزه بسيار وسيع است و تغذيه کودکان، آموزش کودکان، کودکان کار و خيابان، اچ آي وي ايدز و کودکان، حقوق کودکان و….را شامل مي شود.

|قبل از اينکه وارد مقوله کودکان شويم آخرين سوالم را راجع به بازيگري مي پرسم؛ فيزيک و چهره قطعا در بازيگري موثر است. مطلبي از شما خوانده بودم که جايي گفته بوديد کساني که هميشه درحال آرايش کردن هستند و مي خواهند خودشان را زيباتر نشان دهند، به درد کار ما نمي خورند. بالاخره شما هم چهره مناسبي براي بازيگري داشتيد اما خيلي هاي ديگر هم بوده اند که اين چهره را داشته اند ولي باز نتوانسته اند و محو شده اند.
– اين تکرار مي شود. وقتي به ورطه تکرار بيفتيد، به نظرم تمام شده ايد. نبايد بگذاريد به تکرار بيفتيد. هستند دوستاني که به قدري جذاب هستند که دائم خودشان را تکرار مي کنند. بي نهايت هم فوق العاده خواهد بود و مي توانند راهشان را تا انتها ادامه دهند و هميشه محبوب آدمها باشند.
من خودم اين تجربه را داشتم و هميشه هم اين متلک (ورود صرفا بخاطر چهره) را مي شنوم هرچند که ديگر به خودم نمي گيرم چون عکس آن را ثابت کردم. بايد تلاش کني استعداد خود را ثابت کني و پس از آن بهتر است که مسير خود را پيش بروي. چون به هر حال بايد بداني که هنگام موفقيت درباره ات اظهارنظر مي شود. وقتي که اظهارنظري وجود نداشته باشد يعني که تمام شدي! همواره در مورد اين موضوع که چشم روشن ها با پارتي به سينما وارد مي شوند يا به خاطر چهره شان مي آيند و بازي بلد نيستند، صحبت مي شود. البته اين بحث ها در حال حاضر بسيار کمتر شده است اما هنوز هم وجود دارد. براي شخص من علاوه بر علاقه به بازيگري مسائل ديگري مهم بود. من مي خواستم کارگردانان ثابت کنم که مي توانند علاوه بر چهره روي بازيگري من حساب کنند و نقش هاي متفاوت تري به من پيشنهاد دهند. براي همين در فيلم «بيست» و «خاک سرخ» بازي کردم و تمام اينها براي من يک مسير ديگري را باز کرد.

|باز از منظر آن کسي که يک چهره زيبايي دارد و فکر مي کند که من با اين چهره ديگر نبايد مشکلي داشته باشم. بازيگراني بودند که با چهره زيبايشان يک بار وارد سينما شدند و بازي کردند…
– بار دوم ديگر بايد يک چيزي از خودش نشان دهد. به هر حال نمي شود منکر شد. من مي گويم يک چهره کاريزماتيک و نه زيبا مي تواند به جلب توجه مخاطب براي ديدن يک فيلم کمک کند. شما نمي توانيد نتيجه اش را کتمان کنيد اما اگر قرار باشد تمام بازيگران ما خوشگل باشند، اين گستره بي نهايت از شخصيتهاي متفاوت چه مي شود؟ بنابراين ما براي نقش هاي مختلف نياز به شکل ها و فيزيک هاي متفاوت و البته کاريزماتيک داريم. مخاطب بايد بتواند با شخصيت فيلم همذات پنداري کند، جذبش شود و دو ساعت او را ببيند. زيبايي ملاک نيست. من کلاس بازيگري رفتم و تست دادم. در کلاسهاي کارنامه براي جذب هنرجويان بازيگري و ورود آن ها به کلاس ها به خانم نگار اسکندرفر کمک مي کردم و اين کار من را در اين سوي ميز قرار مي داد. يعني جايگاهم تغيير کرده بود و اين بار شاهد تست دادن ديگران بودم. تعداد خانمها و آقاياني که براي تست مي آمدند، زياد بود اما من دوستاني را مي ديدم که مي آيند و سعي مي کنند با آرايش آدمها را مقهور خودشان کنند يا از زيبايي شان استفاده کنند. اين موضوع از ديد خانوم نگار اسکندرفر و من يک نقطه و امتياز منفي بود.
اين تلاش هاست که پله اي براي ورود به سينما مي شود. مثلا گريمورهاي ما هميشه اين اعتقاد را دارند که راست و چپ صورتمان به صورت مادرزادي هيچ گاه قرينه نيست و اين را همه مي دانند. حال اگر بياييد و تلاش کنيد که با تاتوي ابرو، دو ابرو را شبيه هم دربياوريد، با اين کار گويا به گريمورها فحش داده ايد. آن ها نمي توانند خانمي را که ابروي تاتو داشته باشد گريم کنند. تو امکان ديگري نداري و هميشه يک شکل هستي حتي اگر بي نهايت متقارن باشد. همين به تو محدوديت مي دهد.

|کمي از سينما بيرون بياييم؛ راجع به بهار و نوروز يا خاطره اي بگوييد.
بهار؛ سال گذشته براي هيچکدام از ما به نظرم سال خيلي خوبي نبود و اتفاقهاي خيلي بد و متاثرکننده داشتيم. ولي ناخودآگاه زماني که شما به اواسط اسفند و پايان زمستان نزديک مي شويد، نمي دانم چه اتفاقي مي افتد که يک اميدواري انگار در دل آدمها جوانه مي زند و احساس مي کنند که مي توانند اميد داشته باشند که سال جديد و بهار را با اميد و آرزوي شرايط بهتر، زندگي بهتر، فضاي بهتر براي اطرافيان، براي هم ميهنان شروع کنند. حداقل مي توانيم آرزو کنيم، و ناخودآگاه حال آدمها بهتر مي شود و احساس مي کنند که بايد به استقبال بهار بروند. همين به استقبال بهار رفتن يعني خاطرات بد را فراموش کنيم. اتفاقات خوب را به خاطر بسپاريم و احساس کنيم که درسال جديد مي توانيم يک زندگي و هدف زيباتر، بزرگتر، پرنشاط تر و مثبت تري را پيگيري کنيم.
آرزويم براي بهار اول از همه سلامتي براي همه مردم است ولي براي سينما و اهالي سينما آرزو مي کنم که سينماي پربارتري داشته باشند. آرزو مي کنم در سال جديد همديگر را بيشتر دوست داشته باشيم. آرزو مي کنم همديگر را کمتر قضاوت کنيم. آرزو مي کنم که هواي هم را بيشتر داشته باشيم. شايد همه اينها به نظر شعار بيايد ولي اگر يک کوچولو به آن فکر کنيم و هر کدام مان يک قدم کوچک برداريم و کمي مثبت تر فکر کنيم، مطمئنم سال آينده، سال موفق تري براي سينماي ايران خواهد بود. حداقل مي توانيم آرزو کنيم.
بيوگرافي مهتاب کرامتي
مهتاب کرامتي (زاده 25 مهر 1349 در تهران) بازيگر سينماي ايران است. وي بعنوان سفير حسن نيت يونيسف فعاليت مي‌کند. او در بيست و هفتمين جشنواره فيلم فجر جايزه سيمرغ بلورين بهترين بازيگر زن مکمل را براي بازي در فيلم بيست به‌دست‌آورد.

مهتاب کرامتي تحصيلاتش را در رشته ميکروبيولوژي با مدرک کارشناسي از دانشگاه آزاد اسلامي به پايان رساند. دوره را در کلاسهاي آزاد بازيگري مي‌گذراند و همان‌جا براي ايفاي نقش هلن در فيلم - مجموعه مردان آنجلس انتخاب مي‌شود. کرامتي با همين مجموعه شناخته مي‌شود ولي نمي‌تواند از اين موقعيت استفاده مناسبي کند. سال 1377 در مردي از جنس بلور به کارگرداني سعيد سهيلي ايفاي نقش مي‌کند که نمي‌تواند درخششي برايش محسوب شود. يک سال پس از آن در فيلم موميايي 3 و مرد باراني بازي مي‌کند. اولين فيلم کمدي خوش ساخت با بازي پرويز پرستويي بود که جاي کار چنداني براي او به نقش يک دلال عتيقه نداشت و دومين فيلم به کارگرداني ابوالحسن داوودي با بازي ابوالفضل پورعرب بود که در آن ايفاگر نقش يک وکيل بود. کرامتي براي همين کانديداي دريافت جايزه از هجدهمين جشنواره فيلم فجر مي‌شود. سال 1379 را درحالي به پايان برد که يک مجموعه تلويزيوني و يک فيلم سينمايي را به کارنامه‌اش اضافه کرده بود.
مريم مقدس باز هم يک اثر تاريخي مذهبي به کارگرداني شهريار بحراني بود؛ که به صورت فيلم و مجموعه تلويزيوني ساخته شد و بهشت از آن تو تجربه‌اي متفاوت از عليرضا داوودنژاد بود که بازي خوب کرامتي به آن جلوه داد. سال 1380 تنها به بازي در مجموعه تلويزيوني خاک سرخ مي‌پردازد که اولين تجربه تلويزيوني حاتمي کيا محسوب مي‌شود. او نقش يک زن جنوبي که به دنبال دخترش مي‌گردد براي دومين بار روياروي پرويز پرستويي قرار مي‌گيرد که شايد تا به امروز بهترين بازي کرامتي در يک اثر محسوب مي‌شود. پس از آن در سال 1381 در اکشن ملاقات با طوطي همراه با ماهايا پطروسيان و محمدرضا فروتن ظاهر مي‌شود که دومين همکاري او عليرضا داوودنژاد محسوب مي‌شود. شاه خاموش در سال بعد به کارگرداني همايون شهنواز تجربه ناموفقي تاريخي بود و نتوانست هيچ موفقيتي چه از لحاظ تجاري و چه از لحاظ هنري براي او در پي داشته باشد. هشت پا حاصل سومين همکاري او با عليرضا داودنژاد مي‌باشد. پس از آن در همکاري با سيروس الوند رستگاري در هشت و بيست دقيقه را بازي کرد که در آن با شهاب حسيني و بهرام رادان هم بازي است. وي در سال 1385 نيز در دو فيلم آدم و پاداش سکوت به ايفاي نقش پرداخت. کرامتي در سال 1387 به پروژه بيست عبدالرضا کاهاني مي‌پيوندد و با درخشش خود در اين فيلم برنده سيمرغ بلورين بهترين بازيگر زن مکمل از بيست و هفتمين دوره جشنواره فيلم فجر مي‌شود. کرامتي در سال 1389 در فيلم موفق آلزايمر بازي کرد. وي در سال 1390 در فيلم زندگي خصوصي آقا و خانم ميم هم بازي ابراهيم حاتمي کيا و حميد فرخ‌نژاد شد. کرامتي در سال 1393 با بازي در فيلم عصر يخبندان به کارگرداني مصطفي کيايي نامزد جايزه بهترين بازيگر نقش اول زن سي و سومين دوره جشنواره فيلم فجر شد و بازي او مورد تحسين قرار گرفت.
سينما سينما
اخبار مرتبط:
عکس : مهتاب کرامتي و کاري جالب !
مهتاب کرامتي چه موادي مصرف مي کرد؟ / نشست رسانه اي فيلم عصر يخبندان + تصاوير
جشن تولد 44 سالگي مهتاب کرامتي +عکس
جديدترين عکس هاي آتليه اي بازيگران ، از مهناز افشار و مهتاب کرامتي تا آرام جعفري
عکس بسيار زيباي مهتاب کرامتي در اكران خصوصي باركد
عکس بسيار زيباي مهتاب کرامتي و يک اسب مشکي
عکس هاي جديد مهناز افشار و مهتاب کرامتي در شهر کتاب فرشته
مهتاب کرامتي درباره حضورش در يونيسف ، ازدواج در سن کم و جدايي اش مي گويد
لباس هاي زنانه و مردانه ترک اصل | ويژه نوروز 96
اگر مي خواهيد در ميهماني هاي نوروز متفاوت باشيد| نوروز 96

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۵۲۶۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انعکاس چهره معلم در قاب جادو

  خاطره‌سازی تلویزیون در حوزه معلم و مدرسه با آثار دیگری هم رقم خورده که هرکدامش یک بخش از دوران کودکی‌مان را یادآوری می‌کند. در آستانه روز معلم هستیم و متناسب با این فضا، مروری به برخی سریال‌های خاطره‌انگیز داشتیم که با حال و هوای معلم و مدرسه روی آنتن رفته است. 

قصه‌ شیطنت‌های مجید 
برای خیلی‌ از ما، قصه‌های مجید با حال و هوای شاگرد پر از شیطنتی به نام مجید، ماندگار شده که هر بار با یک چالش روبه‌رو می‌شد. مجید مثل بقیه دانش‌آموزان نبود و هر بار می‌خواست مشکلاتش را به روش خودش حل کند. تعجب بی‌بی، مادربزرگ مجید از کارهایی که این پسر نوجوان انجام می‌داد، تناقض و جذابیت‌های این مجموعه را بیشتر می‌کرد. قصه‌های مجید، برگرفته از کتابی با همین عنوان بود که به قلم هوشنگ مرادی کرمانی منتشر شده بود. البته در کتاب قصه‌های مجید، داستان در شهر کرمان روایت شده بود و در این سریال، داستان در شهر اصفهان روایت می‌شد. مدرسه و معلم‌ها از عناصر اصلی این قصه بودند. 
 
یک مدرسه شبانه‌روزی 
مدرسه همت را هم باید ازجمله مجموعه‌های با محوریت درس و مدرسه دانست. این مجموعه تلویزیونی درباره دانش‌آموزانی است که در یک مدرسه راهنمایی با نام همت به صورت شبانه‌روزی زندگی می‌کنند. این دانش‌آموزان هربار با ماجرای تازه‌ای روبه‌رو می‌شوند. کارگردانی این کار در دست رضا میرکریمی بود و ازجمله بازیگران اصلی آن می‌توان به مهران رجبی اشاره کرد که خودش هم روزگاری در قامت معلم فعالیت می‌کرده است. از دیگر بازیگران مدرسه همت می‌توان به مسعود جدی، یدا... حبیبی، مسعود ریاضی، علی رمضانی و کاظم سفیدی اشاره کرد. 
 
حال و هوای مادرها در یک مدرسه 
مدرسه مادربزرگ‌ها با آن حال و هوای طنز بازیگران سن و سالدار را یادتان هست؟ سریال مدرسه مادربزرگ‌ها به کارگردانی غلامرضا رمضانی و بر اساس طرحی از مرحوم فرشته طائرپور است که روایتگر به مدرسه آمدن تعدادی خانم میانسال را نشان می‌داد. این خانم‌ها که با معلم جوان روبه‌رو می‌شوند، هر بار یک قصه را رقم می‌زدند. در کنار مادربزرگ‌ها و خانم معلم و شاگردان مدرسه، یک زن و مرد سرایدار مدرسه بودند و گوشه‌ای از مدرسه زندگی می‌کردند که آنها نیز در نوع خود شخصیت‌های جالبی را خلق کردند. نکته جالب درباره مدرسه مادربزرگ‌ها این بود که شخصیت‌ها و قهرمان‌های این سریال همه از میان زنان میانسالی بودند که توانستند با نوع بازی و شخصیتی که داشتند، مخاطبان را با خود همراه کنند. مخصوصا نوع گویش و ادای دیالوگ و لهجه‌ای که هرکدام از این افراد داشتند، آنها را به کاراکترهای محبوب و دوست داشتنی تبدیل کرده بود.
 
باز دیر رسیدم 
چهره اکبر عبدی با آن ترس و استرسی که برای رسیدن به مدرسه داشت برای خیلی‌ها خاطره‌ساز شد و جمله همیشگی «باز مدرسم دیر شد» را ماندگار کرد. مجموعه باز مدرسم دیر شد به کارگردانی حسین افصحی محصول سال ۱۳۶۲ بود و اکبر عبدی، نقش یک شاگرد تنبل را در آن بازی می‌کرد که همیشه برای رفتن به مدرسه‌اش دیر شده بود. عبدی پیش از این درباره بازی در این سریال گفته بود که برای نقش‌آفرینی در این مجموعه ۱۰۰۰ تومان دستمزد می‌گرفته است. شخصیت محسن با بازی اکبر عبدی همیشه برای رسیدن به مدرسه تاخیر داشت و بازیگوشی می‌کرد. نوع بازی و تکه‌کلام اکبر عبدی باعث شده بود این مجموعه به یک اثر پرطرفدار تبدیل شود. 
 آقا اجازه هولم نکن
مبصر چهار ساله کلاس را یادتان هست؟ همان پسر قدبلندی که انگار سنش از بقیه بچه‌های دیگر بیشتر بود و چند سال یک کلاس را گذرانده بود. شعر معروفی که ابتدای هر قسمت با عنوان «آقا اجازه هولم نکن» می‌خواند، آن را به یک خاطره ماندگار برای مخاطبان تبدیل کرده بود. بازی مرحوم حسین محب‌اهری در این مجموعه نمایشی به جذابیت‌های آن افزوده و مخاطبان بسیاری را به سمت آن کشیده بود. 
 
روایتی از ۵ دختر دبیرستانی 
آسمان همیشه ابری نیست هم ازدیگر مجموعه‌های تلویزیونی با حال وهوای مدرسه بود که روایتگر قصه پنج دختر نوجوان از پنج خانواده مختلف را نشان می‌داد که هر کدام با چالش‌هایی مواجه می‌شدند. در قصه سریال فوق،نسرین یکی ازدانش‌آموزان بود که پدرش با مشکلات مالی مواجه می‌شد.زندگی همه دختران درسریال آسمان همیشه ابری نیست، با محوریت دبیرستانی بود که در آن درس می‌خواندند.این مجموعه تلاش می‌کرد بارویکردی اجتماعی زندگی پنج خانواده راازنظررفتاری واخلاقی روایت کند که درطول داستان،تبعات رفتارهرکدام از آنها در قالب داستانی اجتماعی ودرام به تصویر کشیده می‌شد.تاثیر مدرسه بررفتاراین پنج دختر دبیرستانی ازجمله مسائلی بود که توانست این مجموعه رابه یک روایت تاثیرگذار ازتاثیرمدرسه و خانه بر یکدیگر تبدیل کند. 
 
معلمی در دل روستا 
کوبار و روایت معلمی که به روستا می‌رود هم قصه به یادماندنی از مدرسه و معلم بود. این مجموعه یک درام تلویزیونی اجتماعی و داستانی به کارگردانی فریدون حسن پور بود که در بهار ۱۳۹۷ از شبکه دوم سیما پخش شد. کوبار در زبان گیلکی به معنای باران کوهی (کوه و تپه باران زده) است. در این مجموعه تلویزیونی بازیگرانی مانند پژمان بازغی، مهران غفوریان، مهران رجبی، پیام دهکردی و سیروس گرجستانی حضور داشتند. داستان کوبار درباره معلمی جوان با بازی ارمیا قاسمی بود که برای آموزش دادن به روستا رفته بود و در این روستا با عشق و علاقه فراوان به کودکان راه و رسم زندگی را آموزش می‌داد. البته در این مسیر با اختلافات مختلفی روبه‌رو می‌شد و همین مسأله، خط کلی قصه را رقم می‌زد. 
 
مدرسه‌ای با حال و هوای ادبیات 
از دیگر آثار نمایشی تلویزیون که با حال و هوای مدرسه و معلم پخش شده بود، سریال مدرسه ما بود. داستان این سریال که در گروه کودک و نوجوان تهیه شده بود، درباره دانش‌آموزان کلاس سوم مدرسه راهنمایی چمران بود که دردسرها و مشکلاتی را برای مدرسه ایجاد می‌کردند. کیهان، معلم جدید ادبیات که در میانه سال جایگزین معلم قبلی شده است تغییراتی را در شرایط مدرسه ایجاد می‌کرد. حال و هوای همراهی معلم ادبیات جدید، بچه‌ها را بیشتر از قبل با فضای مدرسه همراه کرده و ماجراهایی را رقم زده بود. سریال مدرسه ما به کارگردانی داریوش یاری، تولید و روانه آنتن شده بود. 
 
زنگ آخر
از دیگر مجموعه‌های با محوریت نمایش شخصیت معلم‌ها باید به زنگ آخر اشاره کرد که به کارگردانی نیما فلاح و در سال ۱۳۸۱ تولید شده بود. قصه زنگ آخر مربوط به مدرسه‌ای بود که مدیرش قول داده بود تا پایان سال، آن مرکز آموزشی را به بالاترین سطح علمی و‌... برساند اما در این مسیر، رویدادها و ماجراهای مختلفی رخ می‌داد. بازیگرانی همچون سیامک انصاری، ارژنگ امیرفضلی، سید‌جواد رضویان، رامین ناصرنصیر، بیژن بنفشه‌خواه، رضا بنفشه‌خواه، نادر سلیمانی و امیر نوری در این سریال نقش‌آفرینی کرده بودند. 
 
معلمی در پایتخت
در کنار برنامه و سریال‌هایی که با حال و هوای خاص و ویژه مدرسه یا معلمان روی آنتن رفته، برخی از مجموعه‌ها هم در قالب یک یا چند شخصیت، کاراکترهای معلم را در دل قصه خود جای داده‌اند؛ به‌عنوان مثال در سریال پایتخت، با یک معلم قدکوتاه طرف هستیم که نقی چند بار به کنایه به او می‌گوید:«دوغت رو بنوش» و او را به سخره می‌گیرد. کمی بعد متوجه می‌شود که فقط قامت او کوتاه است و سن و سالی دارد. شخصیتی که معلم روستاست و زن و بچه دارد که همین تناقض در ظاهر و باطن او باعث ایجاد طنز در قصه می‌شود. 
 
آقا یوسفی در دل کردستان 
سریال دیگری که به کاراکتر معلم اشاره کرده، سریال نون خ است که در فصول دوم و سوم خود، کاراکتری به نام آقایوسف را در قامت معلم بچه‌های روستا نشان می‌داد. این کاراکتر که با هنرمندی یوسف کرمی اجرا شده بود، با سادگی و صداقتی که از خود نشان می‌داد، توانست آن را باورپذیر نشان دهد. کرمی پیش از این درباره این نقش گفته بود: نوعی سادگی و صداقت در گفتار و دیالوگ‌های این سریال وجود دارد؛ به شکلی که انگار شخصیت‌ها از جنس خود مردم هستند که همه این موارد سریال را قابل باور می‌کند. همچنین شوخی‌های خاص و منحصر‌به‌فردی که سعید آقاخانی و نویسنده طراحی می‌کنند و استفاده از بازیگرانی که شاید تا پیش از نون‌خ جای دیگری دیده نشده بودند از دیگر ویژگی‌هایی است که به نظرم این مجموعه را متفاوت کرده است. من تئاتر را از مدرسه و دوران راهنمایی شروع کردم و در ادامه هم با تحصیلات دانشگاهی ادامه دادم و به رشته بازیگری در دانشگاه آزاد اراک رفتم. در ادامه هم در کارهای تصویری و دیگر حوزه‌های هنر فعالیت داشتم.
 
شما که معلمی 
احتمالا شما هم دیالوگ معروف مرحوم آتیلا پسیانی را در سریال چاردیواری به خاطر دارید که به پسر معلمش می‌گفت:«‌شما که معلمی‌...» و ادامه جمله را با سرزنش خطاب می‌کرد. شخصیت معلم سریال چاردیواری با بازی جواد عزتی توانسته بود در میان کاراکترهای پرمخاطب این مجموعه قرار گیرد و تماشایی شود. قصه اصلی چاردیواری درباره جوانی به نام نادر بود که درگیر ماجراهایی پیرامون خانواده‌اش می‌شد. جواد عزتی در نقش ناصر برادر نادر بازی می‌کرد که معلم بود و تلاش می‌کرد رفتارش در چارچوب باشد. 

معلم یا بازیگر؟ مسأله این است 
در کنار تولیدات مختلف تلویزیون با محوریت حال و هوای مدرسه و کاراکتر معلم‌ها، باید به بسیاری از بازیگرانی اشاره کرد که قبل از مشغول شدن به بازیگری، در قامت معلم فعالیت می‌کردند. 

مهران رجبی از جمله همین بازیگران است که پیش از این درباره خاطره خود از شغل معلمی گفته بود: یکی ازدلایلی که من خودم را از معلمی بازخرید کردم، حقوق این شغل بود. بازیگری برای من درآمد بیشتری داشت. همیشه اوضاع یکسان نیست. من هم دوران بازنشستگی و استراحت دارم و واقعا نمی‌توانستم روی پولی که از شغلم به‌دست می‌آوردم حساب چندانی باز کنم. من حدود ۲۰ سال سابقه تدریس دارم، هنرستان، گرافیک درس می‌دادم و بعد از این‌که وارد دنیای بازیگری شدم که همه هم می‌دانند چطور این اتفاق افتاد، دیگر فرصت تدریس نداشتم وبعد ازاین‌که حضور درعرصه بازیگری جدی شد خود را بازخرید کردم و دیگر درس ندادم. علت این موضوع هم این بود که واقعا فرصت نمی‌کردم هم در مدرسه و کلاس‌ها حضور داشته باشم هم سر صحنه فیلم‌ها وگرنه معلمی و تدریس را هنوز هم دوست دارم، گرچه فکر می‌کنم شرایط مالی و حقوقی این شغل‌ها واقعا نابسامان است و معلم‌ها با مشکلات زیادی در کارشان دست و پنجه نرم می‌کنند. 

زهرا سعیدی، بازیگر دیگری است که پیش از مشغول‌شدن به حرفه بازیگری، معلم زبان انگلیسی بوده است. او از دوران دبستان و با حضور در تئاترهای مدرسه با هنر بازیگری آشنا شد و زمانی که خواست به صورت حرفه‌ای وارد عرصه بازیگری شود با مخالفت مادرش مواجه شد و به‌ناچار از علاقه‌اش صرف‌نظر کرد و ادامه تحصیل داد. او پیش از این در یک مصاحبه گفته بود: من قبل از این که معلم شوم، تئاتر کار می‌کردم. آن موقع هدفم این نبود که کار بازیگری را ادامه دهم اما علاقه داشتم. حتی مدتی هم با اداره فرهنگ و هنر آن موقع قرارداد بستم اما وقتی خواستم ادامه تحصیل دهم به علت اصرار مادرم که خیلی دوست داشت من معلم شوم، تصمیم گرفتم زبان تدریس کنم. ورود به حرفه معلمی، قرار گرفتن مقابل کلاس و تعامل با بچه‌ها برای بعضی معلم‌های تازه‌کار، یک مقدار استرس به همراه دارد. 

زهره حمیدی هم بازیگر دیگری است که تجربه درس دادن در مدرسه را داشته. او پیش از این گفته بود: من در سال‌های ۵۲ تا ۵۴ معلم بودم و وقتی فرزندان دوقلویم به دنیا آمدند، مجبور به ترک این شغل شدم و نتوانستم ادامه دهم. آن زمان در روستا بودیم و من هم مربی مهد‌کودک بودم و هم در یک پروژه با عنوان «پیکار با بی‌سوادی» به زنان و دختران جوان درس می‌دادم. آن زمان خودم در رشته اقتصاد تحصیل می‌کردم و همزمان درس هم می‌دادم.  

مهوش وقاری راهم باید از دیگر بازیگرانی دانست که به همراه همسرش زنده‌یاد محسن قاضی‌مرادی،ازکارمندان بازنشسته آموزش و پرورش بودند. از‌جمله دیگر بازیگرانی که شغل معلمی را هم تجربه کرده‌‎اندمی‌توان به سیدجواد هاشمی، قدرت‌ا... ایزدی و سیروس همتی اشاره کرد. 

دیگر خبرها

  • تجلی زندگی بر مدار مدیریت زمان
  • تعداد زنان کارگر به روایت وزیر کار
  • ۸۰۰ هزار نفر گواهی حفظ را در طرح «زندگی با آیه‌ها» دریافت کردند
  • بیش از ۳ میلیون از جامعه کارگری را زنان تشکیل می دهند
  • کلاس آموزش بازیگری کودک بارانا
  • آغاز ثبت‌نام مسابقه گویندگی و بازیگری رادیو
  • انعکاس چهره معلم در قاب جادو
  • نگاهی به آسیب‌های نوپدید فضای مجازی
  • نمایش و نقد فیلم‌تئاتر «شهر آفتاب مهتاب» در سینماتک خانه هنرمندان
  • فعالیت ۴۱۶سفیر دانش‌آموز رضوی در آران و بیدگل